[**]

۱. اشکالی ندارد. تو گفته بودی یک درصد احتمال دارد بتوانی داستان من و خودت را برای ژیرار بگویی، از او ببری و پیش من برگردی. با این‌همه من از تو خواستم که بروی و چیزی را که به خود تو مربوط است خودت قطع کنی. باشد. مثل هزاران مورد ریاضی دیگر،‌ باز هم یک درصد از نود و نه درصد شکست می‌خورد. من شکایتی ندارم. چون ریاضیات شکایت‌بردار نیست.

۲. شجاع باش و مردی را که ترک می‌کنی دیگر عزیزم صدا نکن. این بیشتر احساس ریا و دوری در‌ آدم زنده می‌کند تا احساس پیوندی ریشه‌دار.

۳. به جای «همیشه اینجا خواهم ماند» بس بود بنویسی «اینجا خواهم ماند» و خودت را با همیشه اسیر نکنی. همیشه هرگز وجود ندارد*. به زودی می‌بینی که همیشه آنجا نمانده‌ای. آن وقت شاید از خودت بدت بیاید.

۴. درست است، این زمانه، و این زیست، و این آدمیزاد، ما را طوری بار می‌آورند که هرگز نتوانیم فعل‌های یکرو و خالصی برای بیان کارهایمان به کار ببریم. به ما، راضی نیستم، و راضی هستم، یاد نمی‌دهند. به ما، ناراضی نیستم، یاد می‌دهند که معنی آن،‌ راضی نیستم، است. فرار از این زبان بازاری و موذی و پلید یا جنگیدن با آن اصلا آسان نیست. ولی اگر تسلیم این زبان باشیم دیگر هیچیم. بنابراین به تو توصیه می‌کنم جغرافیایی را بخواه و آرزو کن که در آن، بی هیچ سعی و قصد قبلی،‌ با کلمان شسته و تیز، بتوانی راضی بودن و راضی نبودن را بگویی و بنویسی.


[شب یک شب دو -- بهمن فُرسی]


* و «هرگز» چه؟ همان حکایت «همیشه» نیست؟ گیرم که آن‌ورِ خط.
** چه جای قاب و عکس؟ کلمات بس‌ اند؛ نه؟


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Amy خــــــــــــانـــــــــــــــه جــــــــــــــــــــــــــن برنامه ریزی رایگان کنکور پول سازی ❤سالن زیبایی شقایق محمدی❤ Two Ghosts رویا موزیک|دانلود آهنگ جدید artin-automation تمامی راهکار های ثبت شرکت و برند بازگشت به سرزمین محبوبم